Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (3169 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Schrei {m} U صدای گوشخراش [ فریاد شبیه جیغ ]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brummen {n} U صدای بم
Bums {m} U صدای احتراق
Bums {m} U صدای ضربه
Bums {m} U صدای بلند
Näseln {n} U صدای تودماغی
Alt {m} U آلتو [صدای بم زن]
meckern [Ziege] U مع مع کردن [صدای بز]
Altstimme {f} U آلتو [صدای بم زن]
Beifallsruf {m} U صدای آفرین
Bruststimme {f} U صدای ته گلو
Bruststimme {f} U صدای سینه
Eulenschrei {m} U صدای جغد
Brustton {m} U صدای سینه
Brummkreisel {m} U صدای فرفره
Brummkreisel {m} U صدای وزوز
Begleitstimme {f} U صدای دوم
Flügelschlag {m} U صدای بال
nasale Aussprache {f} U صدای تودماغی
Anlaut {m} U صدای آغازی
Brustton {m} U صدای ته گلو
Donnerstimme {f} U صدای رعد
Fußballrowdy {m} U خرابگر پر سر و صدای فوتبال
blöken [Schaf] U بع بع کردن [صدای گوسفند]
grölen U صدای غرش کردن
brüllen U صدای گاو کردن
brüllen U صدای غرش کردن
grölen U صدای گاو کردن
Durch den Nebel des Weines hörte er ihre Stimme. U در گیجی از شراب صدای او [زن] را شنید.
Bariton {m} U باریتون [صدای متوسط مرد]
Schrei {m} U صدای بلند مثل سرفه
heiserer Schrei {m} U صدای اردک درآوردن [قد قد کردن]
grölen U صدای شبیه نعره کردن
seltsames Geräusch U صدای عجیب و غریب [در خودرو]
ruhig <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
brüllen U صدای شبیه نعره کردن
leise <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
still <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
zuschlagen U با صدای بلند یا محکم بستن
rauschen U صدای برگ خشک ایجاد کردن
Begleitstimme {f} U صدای فرعی [در موسیقی چند صدایی]
Fistelstimme {f} U صدای زیر غیر طبیعی [موسیقی]
Knall {m} U صدای بلند [مانند ترقه یا انفجار]
Falsett {n} U صدای نازک غیر طبیعی انسان [موسیقی]
Hoppla ! U اوه یا وای [صدای کسی که ناگهان می لغزد]
hopsala ! U اوه یا وای [صدای کسی که ناگهان می لغزد]
Falsettstimme {f} U صدای نازک غیر طبیعی انسان [موسیقی]
Mäh! U بع! [صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
etwas [Akkusativ] sehr laut abspielen U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
Bitte hinterlassen Sie Ihre Nachricht nach dem Signalton. U لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید.
ächzen U صدای لولای روغن نخورده دادن [همچنین اصطلاح مجازی]
knacken U بهم فشردن [مچاله کردن ] [صدای بهم خوردن چیزی ] [درهم شکستن]
jodeln U صدای آواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی درآواز خود تکرارمیکنند
knirschen U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره [خرد شدن]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com